- گب زدن
- سخن گفتن گفتگو کردن
معنی گب زدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آب افشاندن بچیزی یا جائی آب پاشی کردن، فرو نشاندن آتش خشم تسکین دادن رام کردن
سخن گفتن، بیهوده و دراز گفتن، پرگویی کردن
پنهان شدن
ایجاد نقش گل بر روی پارچه کردن، (کشتی) طلب کردن حریف را برای کشتی و مبارزه: بخصم گل زدن از دست ما نمی آید و گرنه آبله ام تشنه مغیلان است. (صائب)، لک و خال هایی برنگی جز رنگ اصلی برآوردن: تنش گل زده است. نانها گل زده است
گه مالیدن، کاری را خراب کردن، بد نام کردن
لب زدن بغذا یا نوشابه ای. خوردن یا نوشیدن آن بمقدار کم چشیدن: بخوردنیها ابدا لب نزد، سخن گفتن
حرف زدن، سخن گفتن، برای مثال هرکجا زلف ایازی دید خواهی در جهان/ عشق بر محمود بینی و گپ زدن بر عنصری (سنائی۲ - ۳۱۹)
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، شعله زدن، ضرام، اضطرام، گر کشیدن، التهاب، اشتعال، توقّد، تلهّب
Chatting, Chat
conversar, conversando
plaudern, plaudernd
rozmawiać, rozmawiający
болтать , беседующий
балачити , розмовляючий
charlar, conversando
bavarder, discutant
chiacchierare, chiacchierando
kletsen, aan het praten
बात करना , बात करना
mengobrol
수다를 떨다 , 수다를 떨고 있는
לשוחח , משוחח
聊天 , 聊天的
おしゃべりする , おしゃべりしている
sohbet etmek, sohbet eden
kuzungumza
พูดคุย , คุย
আড্ডা করা , কথা বলা
بات کرنا , بات کرنا
تحدّث , حديثٌ
ذوب شدن
با دست زدن بر سر کسی بقوت
کنایه از شرمنده شدن